حدود ۱۸ سال کمتر یا بیشتر، از اون شبی میگذره که فقط ۱۰۰ تومان پول ته جیبم بود. پولی که شاید فقط کرایه اتوبوس میشد برای آخر شب و بعد هیئت برگشتن به خونه. با اعتقاد به اینکه اگه صدقه بدی خدا چند برابر برمیگردونه اونو دور فلکه آب دادم به یه نیازمند و شدم پاکِ پاک.
اون شب حسین آقا پسر عموم که تهران زندگی میکنن اومده بودن مشهد و اومد هیئت. و بعد هیئت منو رسوندن خونه.
یادمه فرداش هم چند برابر اون ۱۰۰ تومان پول دستم اومد.
حالا بعد از سال ها دوباره همون جام. پاکِ پاک. همه حساب ها خالیه. توی یکی ۱۷۰ هزار تومان هست ولی نمیتونم بردارم. حتی پولی نمونده که صدقه بدم.
شب جمعهی هیئت نیست، ولی دلم یه روضه و هیئت میخواد. تنها تشابهش اینه که امشب حسین آقا داره میاد خونمون.